اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فیهذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً*برحمتک یا ارحم الراحمین

شهریور 89 - عطر حضور

سفارش تبلیغ
علم باطن رازی از رازهای خدای وحکمتی از حکمت های الهی است که در دلهای هر یک از اولیای خود که بخواهد می نهد [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
جمعه 89 شهریور 26 , ساعت 1:2 صبح

 


برگ سبز[ نظر] 
جمعه 89 شهریور 26 , ساعت 1:1 صبح

 


برگ سبز[ نظر] 
چهارشنبه 89 شهریور 24 , ساعت 9:3 عصر

بر روی قبر شخصی نوشته بود : کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دھم ، وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم که
دنیا خیلی بزرگ است و من باید کشورم را تغییر بدم ، بعدھا کشورم را ھم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شھرم را تغییر
دھم، در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم اینک که در آستانه مرگ ھستم می فھمم که اگر روز
اول خودم را تغییر داده بودم شاید می توانستم دنیا را ھم تغییر دھم.

اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم شاید می توانستم دنیا را ھم تغییر دھم


برگ سبز[ نظر] 
دوشنبه 89 شهریور 22 , ساعت 5:53 عصر

یادم باشد
یادم باشد...

حرفی نزنم که دلی بلرزد خطی ننویسم که آزار دهد کسی را یادم باشد....... جواب کینه را با کمتر از مهر ....... دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم ....... یادم باشد باید در برابرفریادها سکوت کنم ...... وبرای سیاهی ها نور بپاشم ........ یادم باشد از چشمه درس خروش بگیرم ....... از آسمان درس پاک زیستن ....... یادم باشد سنگ خیلی تنهاست....... باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند ..... یادم باشد

 

اینگونه زندگی کنیم: شاد امّا دلسوز، ساده امّا زیبا، مصمم امّا بیخیال، متواضع امّا سربلند، مهربان امّا جدّی، عاشق امّا عاقل!

برگ سبز[ نظر] 
دوشنبه 89 شهریور 22 , ساعت 5:36 عصر

(امر روزمره)
روزمره گی هرچند زاییده شیوه ایست که انسان در جهان می زید اما شاید ناشی از گسترش بی رویه یا افراطی آن باشد 
ساده ترین الگوی قابل فرض این است که امر روزمره تکرار می شود چون امری تکراریست و روزمره است چون تکرار روز توام با تکرار امور تکراریست .
اما ما همواره دچار روزمره گی هستیم ‏ چرا که پدیده ی روزمره گی حاصل زندگی ما در جهان است . آیا روزمره گی را می توان امری تا این حد بنیادین دانست ؟ 
مگر این وصف که ما خیلی از کارهای شخصی خود را مطابق عادت تکرار می کنیم ‏ یا در محیط کار به خاطر شغل خاص خود یا تقسیم مسوولیت ها ‏‏‏‏‎‏‏، کارها به تدریج در حوزه ای محدود تکرار می شوند ، گزارشی ساده از مصادیق روزمره گی نیست ؟ 
اگر هم هست ‏ تکراری بودن ‏، هر روزی بودن ، ملال آور بودن هیچ یک ویژگی شاخص امر روزمره نمی باشد .
شاید ویژگی شاخص امر روزمره این باشد که در مرتبه ای رخ می دهند که ما بی درنگ مشغول زیستن در جهانیم . یعنی رابطه ی ما با چیزهای پیرامون رابطه ای عملی است . این سطح غیر از سازگاریهای اولیه ی زیستی به صورتی فراگیر حوزه ی سازگاری انسان با محیط را گسترش می دهد . این در واقع فرآیندی است که انسان را از مقام فعالیت گر به مقام فراموش گر سوق می دهد . البته در اینجا فراموشی قطع رابطه ی انسان با متعلق عملی خود نیست . بلکه دقیق تر آن است که بگوییم ؛ انسان از مایل یا آشنا بر انجام کار بودن به مرتبه ی بلد بودن و مهارت می رسد . 
بنابراین درگیری عملی یعنی رابطه ی بداهه انسان با محیط از سطحی دیگر آغاز می شود؛ چرا که انسان قسمتی از پیرامون را از مشغولیت های خود حذف کرده و در آن مستقر شده است . “ زبان” از برجسته ترین ، روزمره گی هاست . فراگیری زبان هم مستلزم ممارست و تکرار است و انسان زبان مند حامل آشنایی خود با چیزها و تجربیات خود از محیط است و همواره آماده است که آنها را احضار کند .
اما روزمره گی هرچند زاییده شیوه ایست که انسان در جهان می زید اما شاید ناشی از گسترش بی رویه یا افراطی آن باشد . زندگی روزمره هر چند مدیون پردازش انسان و جامعه انسانی است اما عدم تعادل در نظام ارزشی افراد به خصوص به واسطه ی نیروهای عمومیت بخشی که از اجتماع زدگی و پدیده های مهار نشده اش وارد می شود ‏، می تواند انسان را به اسارت خود در آورد . همچنین به روشنی می توان دریافت که در حوزه فردی نیز افراط در این روند در قبال جهان ظالمانه است .

گل

 


برگ سبز[ نظر] 
   1   2      >

لیست یادداشت های وبلاگ